بابانظر
جایی خوانده بودم که؛ “کتاب ها تا نخواهند نمی توانی سر از زندگی شان دربیاوری و لابه لای خاطراتشان نفس بکشی” . مدت هاست که منتظر بودم، کتاب صدایم بزند. کتابی که سه سال و نیم پیش برایم سوغات آورده بودند اما؛ نمیتوانستم به سراغش بروم.
هفته دفاع مقدس بود که کتاب صدایم زد. به سمت کتابخانه رفتم؛ کتاب را برداشتم. شروع کردم به ورق زدن و مشغول خواندن شدم. کتاب به قدری برایم مستند و دوست داشتنی بود که دلم نمی آمد زمینش بگذارم.
کتاب بابانظر خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد است که حاصل گفت و شنود 36 ساعته سید حسین بیضایی با اوست. که به دست مصطفی رحیمی تدوین شده است.
جنگ، محمدحسن نظرنژاد را بابا نظر کرد. سایه ی پدرانه اش بر سنگرها، مِهرش را در دل بچه های خراسانی تا همیشه ماندگار کرد. شاید این مرد در میان همه کسانی که جنگ هشت ساله را تجربه کرده اند یک استثنا باشد. بابا نظر بیش از ١4٠ ماه در مناطق جنگی بود. وقتی جنگ تمام شد ١6٠ ترکش به بدن نیرومندش که روزی از پهلوانان خراسان بود، اصابت کرد. آن روزها برایش ٩5درصد مجروحیت نوشتند. امروزه این شهید بزرگوار با آن همه زخم و درد و جان فشانی در گمنامی هم یک استثنا است.
پ.ن: کتاب های زیادی در زمینه دفاع مقدس خوندم اما، با خوندن بابانظر حس کردم جنگ رو زندگی کردم. اسامی زیادی از شهدای معروف مثل شهید چمران و شهید کاوه ، شهید برونسی، سردارشهید سلیمانی، سردارقاآنی و آقای قالیباف و.. توی این کتاب اومده و فعالیت هاشون رو ذکر کرده پیشنهاد میکنم حتما کتاب رو مطالعه کنید.
✍️گمشده بقیع
#معرفی_کتاب
#کتاب_بابانظر